شعر وروديه محرم

فکری به حال من کن

بی‌تاب و بی‌قرارم فکری به حال من کن
آشفته‌روزگارم فکری به حال من کن

عمری‌ست هر محرّم بار گناه خود را
دست تو می‌سپارم فکری به حال من کن

در گیر و دار غفلت نفسم مرا زمین زد
بالا گرفته کارم فکری به حال من کن

در کشتی نجاتت جایی برای من هست؟
خیلی امیدوارم فکری به حال من کن

با اذن مادر خود یک‌بار بعد روضه
بنشین کمی کنارم فکری به حال من کن

نعم الامیر عالم ردّم نکن به قرآن
جز تو کسی ندارم فکری به حال من کن

دست مرا بگیر و در اولین شب قبر
آن‌جا که در فشارم فکری به حال من کن

بشنو صدای آهم را یا قدیم الاحسان
بالا سر مزارم فکری به حال من کن

 حسین انصاریان

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا