شعر شهادت حضرت علی اصغر (ع)
لابلای آن شلوغیها
عاقبت بر سینۀ تو جا گرفت
آنکه آخرسر تو را از ما گرفت
همره خود دشنه ای آورده بود
در همان دم ماجرا بالا گرفت
پنجه بر گیسوی تو انداخت و
از همان پشت سرت سر را گرفت
چشمهایت چون دهانت باز شد
گردنت را با دو دستش تا گرفت
تا صدای ناله ات را نشنود
گوش خود را زینب کبری گرفت
هستی و دار و ندارش بودی و
خنجری از او تو را یکجا گرفت
لابلای آن شلوغیها , بگو
چشم زهرا را کسی آیا گرفت ! ؟
محسن مهدوی