به بَهجت ابدی،لطف بی حساب رسیدم
کنار تو به سوالات بی جواب رسیدم
نگاه لطف تو نگذاشت تا فرو شکنم من
منی که لحظه ی دیدارمان خراب رسیدم
به فکر بانی این گریه ها به راه فتادم
به خیمه گاه تو و خیمه ی رباب رسیدم
به یاد پیکر تو روضه خوانده ام دم صبحی
به گریه های سر ظهر آفتاب رسیدم
به یاد خشکی لبهای تو به اشک نشستم
من از کنار لب خشک تو به آب رسیدم
مخواه زنده بمانم میان شعله داغت
منی که در وسط مجلس شراب رسیدم
حسین واعظی