اشعار ویژه (پیشنهادی)شعر مدح و مناجات

مثل زلیخا هیچکس تاوان نداده

 

 

با سوختن شام وصالش را سحر کرد
مارا غم پروانه خیلی خونجگر کرد .
مشتاق شمعى , عاشقى را هم بیاموز
باید که گاهى مثل پروانه خطر کرد .

عمدا مرا پیش رقیبان کم محل کرد
دیدار او خون دلم را بیشتر کرد

صد بار گفتم دوستت دارم ولى او
هر دفعه من را به طریقى دست بسر کرد

دیروز جا افتادم از ذکر قنوتش
آخر چه شد از بردن نامم حذر کرد .
دیشب بنا بود از خودش با من بگوید
دید از خودم نگذشته ام صرف نظر کرد

گفتم چه میخواهى ز جانم گفت جانت
هرکس فداى او نشد خیلى ضرر کرد .
من که نمیدانستم او دارد می آید
خیرش قبول آنکس که من را هم خبر کرد

یا سنگ خورده یا سرش بر سنگ خورده
هر که شبى از کوچه لیلى گذر کرد .
مثل زلیخا هیچکس تاوان نداده
کفاره اش را داد کارى هم اگر کرد .
نازى بکش , کارى بکن , چیزى بیاور
حالا چه دیدی شاید ایندفعه اثر کرد .
راهم که کج شد عاقبت راهى نشان داد
قربان آنکس که مرا از ره بِدر کرد

مدیون آن رندم که اشکم را درآورد
دلسوز تر بود آن که من را دیده تر کرد

اشکم در آمد گریه کردم او دلش سوخت
خاکى که دادم را خودش تبدیل زر کرد

میل مدینه داشتم کربُبلا داد
مادر مرا نذر حسینش دربدر کرد .
از فاطمه جز مادرى کردن ندیدم
من را خرید و وقف غمهاى پسر کرد

چه مادرى , هم پهلویش , هم بازویش را
پاى على او محسنش را هم سپر کرد .
تنها همینقدر از غمش فهمیده ام که
با مادر ما هرچه کرد آن میخ در کرد

نه , نه , نه تنها فاطمه افتاد نه , نه
خیبرشکن را میخ در , زیر و زبر کرد .

محمد جواد پرچمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا