شعر شهادت حضرت زهرا (س)
مدافع حرمم
تا کی مدافع حرمم بین بستری
مادر، گمان کنم دوسه روزی است بهتری
مشغول کارِ خانه شدی بعد رفت و روب
شانه زدی به مویم و گفتی چه دختری
خنده نشسته کنج لبت خاک می خورد
پاخورده تر شده دل تنگم ز پادری
سنگین شده دو چشم ورم کرده ات چقدر
سنگین شده به شانه ی من بار مادری
روی قنوت دست شکسته، دو سه شب است
داری دعای خانم همسایه می بری
اینجا کسی که نیست ببیند چه دیده ام
یک جلوه کن ببینمت از زیر روسری
امن یجیب دختر تو بی جواب نیست
حال تو خوب می شود این روز آخری
بیهوده نیست مثل کبوتر نشسته ای
داری چو پلک خسته ات انگار، می پری
باور نمی کنم که شدی رفتنی دگر
خط می کشم به آخر این شعر سرسری
رضا دین پرور