شعر شهادت اميرالمومنين (ع)
مولای من
دعا کنید دگر فرصت مداوا نیست
دعا کنید که جانی به جسم مولا نیست
تمام زهر اثر کرده بر تنش اما
به سینه اش اثری غیر زخم دنیا نیست
یتیمها همگی کاسههای شیر به دست
میان کوچه نشستند و ذره ای جا نیست
چهها به روز یتیمان کوفه آورده
همین دو روز که در بستر است و سرپا نیست
طبیب کرده جوابش نشانه اش این است
که دستمال به فرق شکسته پیدا نیست
دل شکستهی زینب شکستهتر میشد
هزار شکر که زخمِ سرِ علی وا نیست
همه به خاطر زینب عزا گرفتند و
کسی به فکر دلِ بیقرار سقا نیست
حسن، حسین، ابالفضل و دیگران هستند
علی اگر برود دخترش که تنها نیست
چه کوفه ای بشود بعد مرتضی که بجز
لباس پاره تن بچههای زهرا نیست
ز کوفه میرود و وقت بازگشت فقط
سرِ شکستهء سجاد، روی نیها نیست
فدای غربت طفلی که دست بر پهلو
به گریه گفت ببینم صدای بابا نیست؟!
رضا دین پرور