شعر ولادت امام حسن (ع)

مولای من

می‌رسیدی گرم استقبال می شد خانه ات
می‌گشود آغوش، در، خوشحال می شد خانه‌ات

با وجود چهره ی ماه تو در هر ماه نو
خود،ستاد ثبت استهلال می شد خانه‌ات

تو حسن بودی و از حُسن بدون وقفه‌ات
جایگاه احسن الاحوال می شد خانه‌ات

از نگاه ماه در هنگام تابیدن به شهر
کنج لب های مدینه خال می شد خانه‌ات

تا ببیند درخود اما لحظه ای شوق تو را
بی‌قرار روز و ماه و سال می شد خانه‌ات

کاشکی در وا نمی شد روی تو آن روز ظهر
کاشکی در مقدم تو لال می شد خانه‌ات

شمر قبل از شمر _جعده_ با تو کاری کرد که؛
داشت کم کم تنگ چون گودال می شد خانه‌ات

سم چه سمی که تو نوشیدی و از تاثیر آن؛
لحظه‌ لحظه داشت هی بدحال می شد خانه‌ات

سم چه سمی که تو نوشیدی و از تاثیر آن؛
با ستون هایش شبیه دال می شد خانه‌ات

هر کسی یک گوشه سر می برد بر زانوی غم
داشت مثل خیمه ی اطفال می شد خانه‌ات

 مهدی رحیمی زمستان

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا