شعر مدح و مناجات امام رضا (ع)

نسیم صحن گوهرشاد

دلم دوباره هواى تورا به سر دارد
هواى گنبدتان را دم سحر دارد

دلم دوباره کنارِ تو گریه مى خواهد
که گریه بر در باب الجواد اثر دارد

کنار پنجره فولاد تو کسى مى گفت
که قبل گفتن حاجت,خودش خبر دارد

مگر چه مى شود آقا که زائرت باشم؟
که طعم آب حرم مزه ى دگر دارد…

بیا و دست مرا از کرامتت پر کن..
بیا و این بدِ روسیاه را حُر کن

مرا نگاه شما باز انتخابم کرد
گناه بودم و خاک حرم ثوابم کرد

نسیم صحن گوهرشاد بر رُخم خورد و
جنون عشق تو آقا مرا جوابم کرد

همینکه نام تورا گفتم این دلم لرزید
پیاله بودم و نام شما شرابم کرد

به زیر پاى تو بوده سرم خدارا شکر
ببین که گام تو آقا مرا گلابم کرد

کنار تو به خدا مى توان خدارا دید
ز سایه ى حرمت,مروه و صفارا دید

به احترام تو نازم که محترم هستى
امام مردم ایران,یل کرم هستى

همیشه و همه جا فوق انتظارى تو
همیشه و همه جا سایه ى سرم هستى

اگر که صحن و سرایت نبود,مى مردیم
براى مردم این خاک,مغتنم هستى

دوباره روضه بخوان تا که جان بگیرم من
تو سینه سوخته ى صاحب علم هستى

قسم به کعبه که عیناً خود مطافى تو
غریب آل على,عین و شین و قافى تو

تمام حاجت من اینکه سائلت باشم
خدا کند بشود تا که دعبلت باشم

“کبوترم نشدم تا کبوترت گردم”
کبوتر حرم و جلد منزلت باشم

کرامتت که به دریا شده شبیه آقا
چه مى شود که کمى خاک ساحلت باشم؟

نشسته چشم ترم در مسیر نیشابور
به این امید که گردى به محملت باشم

دلم میان همه زائران تو گم شد
مرید حضرت سلطان..امام هشتم شد

نسیم ماه محرم وزیده آقاجان
دوباره موقع گریه رسیده آقاجان

براى غصه ى جدت چه کار باید کرد؟
بگو بمیر برایش…به دیده آقا جان

خدا کند بشود نوکرىِ این نوکر
قبول مادر قامت خمیده آقاجان

شما براى فرج لااقل دعایى کن
که یاس حضرت زهرا تکیده آقا جان

میان شعر شما حرف کربلا شد باز
نوشتن از تن ارباب و بوریا شد باز

زدن به سینه ز غم با من و نوا با تو
دوباره شور عزا با من و دعا با تو

نوشتن از حرم و داغ خیمه ها با من
گریز روضه ى کوچه به کربلا با تو

نوشتن از سر و دستى که شد قلم با من
زدن به سینه و خواندن ز خیمه ها با تو

زبان گرفتن و هق هق ز عمق دل با من
نفس نفس زدن و گریه بى صدا با تو

خراب زیر گلو و لب امامى تو
شکسته بال و پر آتش خیامى تو

تمام غصه ى تو غصه هاى عاشوراست
دلیل گریه ى تو ماجراى عاشوراست

به خاک حجره اگر سر گذاشتى آقا
فقط براى حسین و براى عاشوراست

بگو براى چه آخر به آب لب نزدى؟
یقین که علت آن تشنه هاى عاشوراست

مدافعان حرم را خودت دعا گو باش
که این صدا به خدا هم نواى عاشوراست

مرا به سمت حرم پر بده…صدایم کن
اسیرِ خانه ى خود کن..مرا رهایم کن

آرمان صائمى

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا