نمک گیر
باز هم میشوم کبوترتان
زیر ِ این گنبدِ مُنَوَرتان
من نمک گیر ِسفره ات شده ام
دستِ خالی نرفتم از درتان
مادر ِ من کنیزتان بوده
پدرم نیز بوده نوکرتان
جایِ کرب و بلا و طوس و نجف
شده ام خاک بوس ِ محضرتان
ما عجم ها چقدر خوشبختیم
شده ایران مسیر آخرتان
اشک هایم دخیل میبندند
به ضریح ِ فرشته پرورتان
از ضریح ِ تو یاس میریزد
مثل ِ چادر نماز ِ مادرتان
چقَدَر از مدینه دور شدی
پایِ دلتنگی ِ برادرتان
خسته از راه دور آمده ای
خسته ای از فراق ِ دلبرتان
مثل ِ مادر خمیده ای اما
نگرفته به میخ ِ در پرتان
محملت پرده داشت شکر خدا
سایبان بوده بر رویِ سرتان
گرچه شد حمله بر عشیره ی تو
شکر, غارت نگشت زیورتان
در میان ِ هجوم درد نخورد
دست نامحرمی به معجرتان
شد خزان گرچه نو بهار شما
کم نشد لحظه ای از وقار شما
غُصه ی از همه بریدن تو
غم ِ رویِ رضا ندیدن تو
گرچه آواره گشته ای خانم
گرچه غم دارم از خمیدن تو
ناقه ات بین ازدحام نرفت
بی خطر بود این پریدن تو
چادرت زیر ِ چکمه گیر نکرد
لحظه یِ تلخ پر کشیدن تو
بی برادر میان کوچه ندید
پشت مرکب کسی دویدن تو
ثبت شد در جریده ی تاریخ
قصه های به قم رسیدن تو
آمدی شهر قم گلستان شد
پیش ِ پایت زمین گل افشان شد
شهر قم بر تو احترام گذاشت
پیش ِ رویت فقط سلام گذاشت
پیر ِ قوم و بزرگ مردم ِ قم
سر به پایِ تو چون غلام گذاشت
بهر ِ تو قم گذاشت سنگ تمام
کِی دگر سنگ رویِ بام گذاشت
کِی به قم دختر ِ ولی ِ خدا
پای در مجلس ِ عوام گذاشت
بهترین جای قم سرایت بود
کِی میان خرابه جایت بود
غم طفلی عزیز یادت هست
روضه ی پُر گریز یادت هست
دختری با سر پدر میگفت
آنهمه چشم هیز یادت هست
بر سر ِ غارتِ زنان ِ حرم
بین ِ دشمن ستیز یادت هست
وسط شعله ها مرا دیدی؟!
پابرهنه گریز یادت هست
ماجرای شراب یادم هست
ماجرای کنیز یادت هست؟!
معجر و گوشواره ام به کنار
غارتِ سینه ریز یادت هست
بدنم درد میکند بابا
دهنم درد میکند بابا
محمدجواد پرچمی