شعر عصر عاشورا و شام غريبان
نیمه جان بودی
مقتل از خون تن تو شبیه دریا بود
خواهرت دید که چه غائله ای برپا بود
دور گودال همه دور و برت جمع شدند
نیمه جان بودی و بر گرد تنت غوغا بود
تو زمین خوردی و زینب به زمین خورد حسین
به سرت سنگ زدند و خواهرت آنجا بود
نیزه و تیر ز هر سو به سویت می آمد
اثر تیر روی سینه ی تو پیدا بود
ناگهان ولوله در عالم بالا افتاد
نیزه ای گشت بلند و سر تو بالا بود
کهنه پیراهن تو دردسری بود حسین
بر سر غارت پیراهن تو دعوا بود
ناله ای می رسد از گوشه گودال به گوش
به گمانم ناله ی مادر تو زهرا بود
حرمله شمر سنان خولی و اخنس جمعند
همگی یک طرف و خواهر تو تنها بود
مجید رجبی