شعر شهادت امام صادق (ع)

هی نکش این طناب را دلسنگ

هی نکش این طناب را دلسنگ
او رفیق خدا و جبریل است
این همه ناسزا نگو نامرد
با رسول و بتول , فامیل است

پیرمرد است احترامش کن
هی نزن با لگد به پهلویش
یاد موی رقیه می افتد
جان زهرا نگیر از مویش

شیخ شهر است, آبروی شهر
بی عمامه است و بی عصا مانده
زیر لب ذکر فاطمه دارد
آخر از مادرش جدا مانده

از غم عمه زینبش نالان
قلب او گشته پر غم و آشوب
یاد عمه می افتد ای بی دین
هی تعارف نزن به او مشروب

دود این خانه کرده چشمش را
پر ز اشک از غم مدینه , خدا
در که آتش گرفت او افتاد
یاد مسمار و سینه ی زهرا

جعغر ابوالفتحی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

‫6 دیدگاه ها

    1. سلام دوست عزیز ما همچین جسارتی نکردیم شما عزیز دل ما هستید در ضمن به سایت شما هم سر زدیم و لذت بردیم

      1. ببخشید از اینکه زود قضات کردم.لحظه ای که نظر دادم، نظرم سریع اومد تو قسمت نظرات. بعد از مدتی وقتی اومدم دیدم نظرم نیست که فکر کردم نظرم رو پاک کردید.خلاصه حلال کنید.

    1. با سلام

      شما لطف دارید که نکات ضعف و گوش زد کردید

      خدمتتون عرض کنم این نیخه آزمایشی قالب سایت هست و قالب در حال طراحی هست که به زودی جایگزین این قالب خواهد شد

      در پناه چادر خاکی باشید ..

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا