هرموقعی که پایم تا روضه ها رسیده
روی لبم نوای یا لیتنا رسیده
هم دست دوز زهراست هم دستبوس زینب
پیراهن سیاهم از کربلا رسیده
ماهیچکاره هستیم روزی رسان رقیه ست
از دستهای خانم خیلی به ما رسیده
چکمه به دوش دارم شرمنده امحسین جان
راهمبده به خیمه آقا گدا رسیده
هرجا که روضه ای هست اهل محله سیرند
از خانه فقیران بوی غذا رسیده
ما گریه کن نبودیم این اشک ها حواله ست
زینب اشاره کرده حال بکا رسیده
باید به کربلا رفت حتی به قیمت جان
وقتی که کنار شش گوش حتی خدا رسیده
دربین یک خرابه سرروی خشت دارد
بالا نشین یثرب حالا کجا رسیده
سید پوریا هاشمی