شعر اربعین

پای غمت

جا دارد اگر پای غمت جان بگذارم
مجنون شوم و سر به بیابان بگذارم

بین الحرمینی نشدم بعدِ چهل روز
ظلم است به خود نام مسلمان بگذارم

وقتش شده با دیدن عکس حرمت باز
داغی به دل ِ دیده‌ی گریان بگذارم

چشمم اگر از کار بیفتد اثرش را
باید به سر و رو و گریبان بگذارم

حالا که نجف نیستم از شوق زیارت
این قافیه را می روم ایوان بگذارم

نامردم اگر روضه‌ی تو باشد و پا را
یک ثانیه در روضه‌ی رضوان بگذارم

جا مانده ام و حق بده نام پسرم را
از شوق رسیدن به تو «مهران» بگذارم

بین الحرمینی نشدم؛ آه… ولی کاش
آهو شوم و پا به خراسان بگذارم

 حامد تجری

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا