شعر شهادت امام حسن (ع)
چشمی که یک دریا
چشمی که یک دریا حسینی اشک دارد
تازه تواند بر حسن یک قطره بارد
حتماً غریبیِ حسینش را چشیده
آنکه غریبیِ حسن را خون ببارداصلاً تمام کربلا داغ مدینه است
صلح حسن کرب و بلا را می نگارد
شیرین تر از جام شهادت, قتل صبر است
این را حسن بر اهل تقوا می سپارد
هر نوکری زهرا سفارش کرده باشد
باید غریبیِ حسن را پاسدارد
داراییِ خود را سه بار از جود بخشید
سائل کجا مانده به سلطان رو بیارد
او آگه از درخواستِ ما فی الضمیر است
حاجت نگفته حاجت دل را بر آرد
قاسم قسیم جام (احلی من عسل) شد
یعنی کرامت مثل بابا نیز دارد
عبداللهش پروردۀ دامان عشق است
یعنی خدا باب الحسینش می شمارد
هر کس که خواهد بر غریبی یار باشد
باید به روی هستیِ خود پا گذارد
قبر غریبش عن قریب آباد گردد
زهرا ز کار شیعیان دلشاد گردد
شاعر : محمود ژولیده