شعر شهادت حضرت قاسم (ع)شعر محرم و صفر

چکمه اش را که از گلو برداشت

چکمه اش را که از گلو برداشت
دشت را ناله ی عمو برداشت
نیزه را قاتل از تنش بعد از
سیزده ضرب زیر و رو برداشت


**
پنجه ای آمده گلو بکشد
بعد هم جنگ شد که مو بکشد
تا میاید حسین و گریه کند
زدنش ناله ی عمو بکشد
**
او یتیم است مُبهمش نکنید
زیر این نعلها کمش نکنید
آه ای نیزه ها میان حرم
مادرش هست درهمش نکنید
**
نه به لبخند و گریه لب وا بود
جای دو نعل روی لبها بود
جای دو نعل نعل بعدی خورد
حفره هایی به سینه پیدا بود
**
روی دوش عمو که جا شده بود
قسمتی بر زمین رها شده بود
تیغ از لابه لای او می ریخت
چون حصیری که نخ نما شده بود
**
نیمه جان بود و اندکی حس داشت
کاکلش را گرفت ناکس داشت
می کشید و به پشت می چرخاند
ناله دیگر نبود خس خس داشت
**
نفسش بین دنده ها مانده
سیزده جای ردِ پا مانده
سر وکتفش به روی کتف حسین
وای پایش به خاک جا مانده

شاعر : حسن لطفی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا