شعر وروديه كربلا

کاروان با وقار

کاروان با وقار وارد شد
یار پیش نگار وارد شد

آینه با تمام آینه ها
بین گرد و غبار وارد شد

جان عالم به کربلا آمد
آب بر جویبار وارد شد

در یمینش زهیر زانو زد
و حبیب از یسار وارد شد

آمده بر سر قرار اما
خواهرش بی قرار وارد شد

خواهر تک سوار در محمل
بین هجده سوار وارد شد

دختری نیز با دوتا خلخال
با دوتا گوشوار وارد شد

روبرو نیز سی هزار نفر
لشکر نیزه دار وارد شد

چند روزی گذشت و در گودال
لاله در لاله زار وارد شد

شمر در قتلگاه وارد شد
بعد از آن یک سپاه وارد شد

گوییا وقت ذبح اعظم شد
بدن شاه نامنظم شد

نبرید و کمی اذیت کرد
تا که نای حسین هم کم شد

سر انگشترش که دعوا شد
همه‌ی قتلگاه در هم شد

همه را شمر زد کنار اما
چکمه‌اش توی پاش محکم شد

خم شد زلف را به چنگ گرفت
روی تل قد خواهری خم شد

شمر از قتلگاه خارج شد
دامنش قرص ماه خارج شد

موقع رقص نیزه داران بود
دانه دانه سپاه خارج شد

وقت آتش شد از نهاد حرم
دم واویلتاه خارج شد

از دل خیمه با دوتا خلخال
دختری بیگناه خارج شد

این گذشت و رباب وارد شد
توی بزم شراب وارد شد

 وحید عظیم پور

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا