دوباره میروم آرام و بی صدا مشهد
سلام حضرت سلطان ؛ سلام یا مشهد
سلام میدهم از دور و میشوم نزدیک
چقدر فاصلهها کم شدهست , تا مشهد
کبوترِ حَرمی جز حرم چه میخواهد ؟!
همانکه انس گرفتهست با تو ؛ با مشهد
رفاقتیست میان من و تو و حرمت
شده محل قرار رفیقها ؛ مشهد
چقدر خستهام از روزگار بی وجدان
کسی که خسته شده میرود کجا ؟ «مشهد»
دوباره حال دلم بد شده مریض توام
شفای عاجل من شو ؛ ببر مرا مشهد
دوباره مثل همیشه مرا به خود بطلب
دوباره مثل همیشه بگو بیا مشهد
همیشه گرم سفر هستم از حرم به حرم
منم مسافر هر روز «کربلا ؛ مشهد»
رضا قاسمی