شعر مدح امام حسين (ع)

کنج عُزلت

کنج عُزلت گُزین و تنها باش
بین گمنام هاش پیدا باش

پی سیر و سلوک‌ اگر هستی
خاک شو محضرش تمنا باش


آخرت میوه ی همین دنیاست
پس از امروز فکر‌ فردا باش

نمک عاشقی به رسوایی ست
با جماعت نباش و رسوا باش

دست، پیش کسی دراز نکن
سائل دست های سقا باش

علف هرز هم اگر بودی
در زمین حسین زهرا باش

گرچه اصلا به تو نیازی نیست
پای کار حسین اما باش

زیر خنجر به فکر ما بوده
ما به فکر گناه… ما را باش

میل داری به روضه ی رضوان
هر کجا روضه بود آنجا باش

هدف از گریه خنده ی زهراست
بی خیال ثواب عقبی باش

گریه کن پا به پای طفلی که
گریه میکرد با سر باباش

گفت حالا که آمدی بابا
یا مرا با خودت ببر یا باش

راستی دختری که آن کوچه است
کتک سیر خوردم از باباش

به من و روسریم فکر نکن
فکر بی معجری زن ها باش

گروه “یا مظلوم”

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا