شعر شهادت اهل بيت (ع)شعر شهادت حضرت زهرا (س)

گر گرفت

تا که هیزم ها بدست عده ای شر گر گرفت

کم کم آتش شد مهیا بعد آن در گر گرفت

پشت در بود و به پهلو تکیه بر آن داده بود

آتش در شعله زد یکباره معجر گر گرفت


هرم آتش زود بر هرجا سرایت می کند

بعد معجر بی هوا گیسوی مادر گر گرفت

ذره ذره موی او می سوزد و کم می شود

مو که کامل سوخت بین شعله ها سر گر گرفت

آتش را زروی سر جدا می کرد که

در به روی پیکرش افتاد و پیکر گر گرفت

آتش در یک طرف سنگینیش هم یک طرف

پس بنابراین تن او دو برابر گر گرفت

تازیانه در هوا چرخید و بر بازو نشست

زن که زیر گریه زد دستان شوهر گر گرفت

دید قنفذ فاطمه دست از علی بردار نیست

با غلاف تیغ زد بال کبوتر گر گرفت

عصر عاشورا دوباره روضه ها تکرار شد

خیمه در بین آتش سوخت دختر گر گرفت

کودکی با دامن آتش گرفته می دوید

باد با دامن تلاقی کرد و بدتر گر گرفت

شاعر : سید پوریا هاشمی

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

یک دیدگاه

  1. سلام بزرگوار. تشکر فراوان بابت زحمات ارزشمند شما و انشاالله چه در دنیا و چه در آخرت دستان پر توان مادر رو بطلبه.
    ……………
    ببخشید توو مصراع اول نوشتید (هزیم). ظاهراً باید هیزم باشه.
    و توو دومین مصراع این بیت , به جای (خیمه) بگوییم خیمه ها, از لحاظ وزن و سبک بهتر ادا میشه.
    عصر عاشورا دوباره روضه ها تکرار شد
    خیمه در بین آتش سوخت دختر گر گرفت
    .
    البته نظره! آرزوی موفقیت و انشاالله فخر خدا و اهلبیت باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا