شعر شهادت امام رضا (ع)

یا الله

همینکه زهر، به روی جگر شرر انداخت
امام هشتم ما را به چشم تر انداخت

شبیه مار گزیده به دور خود پیچید
عبای شانهء خود را به روی سر انداخت

میان کوچه زمین خورد و یاد زهرا کرد
به راه خلوت کوچه کمی نظر انداخت

نشست و تکیه به دیوار خانهء خود کرد
نگاهِ غرق غمش را به میخ در انداخت

دوشنبه صورت زهرا میان آتش سوخت
مدینه مادر او را به دردسر انداخت

لگد زدند و در خانه کنده شد از جا
و جان حوریه را ضربه در خطر انداخت

خلاصه میوهء طوبی ز شاخه، کال افتاد
خلاصه فضهء او دید که پسر انداخت

اگرچه با غم مادر به سینه می کوبید…
اگرچه ماتم او شعله بر جگر انداخت…

نفس نفس زدن و دست و پا زدن هایش
به جان شاه خراسان غمی دگر انداخت

صدای آن لب خشکیده را جواد شنید
رسید و اشک، به روی لب پدر انداخت

اگرچه تشنه روی خاک بر زمین افتاد
غم رضا همه را یاد یک نفر انداخت

حسین در ته گودال، جای تنگی داشت
به صورتش لگد چکمه ها اثر انداخت

حسین شد نفسش تنگ و شمر، وزنش را
به روی سینهء ارباب، بیشتر انداخت

حسین، دل نگران کشته شد کنار حرم
ز بسکه نیمه نگاهی به دور و بر انداخت

حسین، پاره حصیر دهات شد کفنش
عقیله را تن صد پاره از کمر انداخت

غریب بود رضا، نه غریب تر ز حسین
نبوده روضه اش اصلاً عجیب تر ز حسین

رضا دین پرور

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا