شعر شهادت امام رضا (ع)

یا امام رضا(ع)

تو که در ارض و سما از همه کس خوبتری
چه کنم با غم تو با غم بی بال و پری

به شب تیره من ماه تمامی تو رضا
سیرتت شمس شموس است و به صورت قمری

ای که از زهر شرربار جگر پاره شدی
چه کنم با تو که سهم ات شده خونین جگری

دیده واکن پسری آمده از راه وفا
آمده سوی خراسان تو با چشم تری

آمده تا که بگیرد سر زانوش سرت
آمده تا غم غربت ز دل خود ببری

روضه برپاست در این حجره خدایا تو ببین
روضهء وصل بخواند پسری بر پدری

خاک حجره شده گودال تو پس نیست عجب
که بگوییم رضا جان تو حسین دگری

تو حسینی و جوادت علی اکبر ، اما
تو ندیدی بدن غرقه به خون پسری

وسط هلهله ها گفت پدر بر پسری
خیز تا پیش عدو آبرویم را نبری

کربلا بود که زینب وسط معرکه دید
تشنه ای روضه گرفته است به لب تشنه تری

شکر حق نیست کنار تن تو خواهر تو
بعد تو بر سر نیزه نرود هیچ سری

شکر بعد از تو نشد سهم حریم تو رضا
بزم نامحرم و سیلی و غم دربدری

تو غریب الغربایی و رئوفی چه کنم
ز شب غربت من گر تو نگیری خبری

میروم نعره زنان تا به جنان سوی حسین
از سر تربت من گر که نمایی گذری
داریوش جعفری

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا