مستیم..،دورِ صدهزارم را نگیر از ما
لطفاً شراب ناب این خُم را نگیر از ما
پاسخ نمی گویی سلام باده نوشان را؟!…
یا ربّنا! لفظ علیکُم را نگیر از ما
در اشک ها دنبال لبخند تو می گردیم
یا اَیُّهاالرحمن! تبسم را نگیر از ما
از طعنه های خلق تا خود جاده ای وا کن
راه فرار از سنگ مردم را نگیر از ما
دریا به لطف موج هایش پاک خواهد شد
وقت مناجات این تلاطم را نگیر از ما
عبد گنهکارت زبانِ توبه اش..،گریه است
در نیمههای شب تکلم را نگیر از ما
طفلی که سیلی خورده را باید نوازش کرد
تنبیه کن!..،شوق تَرَحُّم را نگیر از ما
ما را “دعای فاطمه” گِردِ هم آورده است
زیباترین “اصلِ تفاهم” را نگیر از ما
وقت وضو خاک نجف طاهر تر از آب است
جان علی!فیض تیمم را نگیر از ما
حالا که قسمت نیست یک شب کربلا باشیم
برگِ برات شاه هشتم را نگیر از ما
رزق کبوترهای مشهد..،دستِ معصومه است
این گندمی که آمد از قم را نگیر از ما
عمری دم افطارها گفتیم:یا عطشان…
تا وقت مُردن این تداوم را نگیر از ما
انگشتر او که به غارت رفته جای خود…
ضَجّه بر انگشتی که شد گُم را نگیر از ما
بردیا محمدی