به شعر دوری تو چشم خون دوات من است
دوای دوری صحنت فقط برات من است
حرم ندیده نه, آنکس که دیده میداند
شب زیارت کوی ات شب وفات من است
منم که زایر کرببلای خود یعنی
که سینه ام حرم و اشک غم فرات من است
به وقت ذکر تو رسوا شوم همان اول
جنون و مستی و دیوانگی صفات من است
که گفته روضه تان جزو مستحبات است
شعایرت همگی جزو واجبات من است
به نیزه رفت سر تو که سر به سجده کنم
که گریه بر سر زخمی تو صلات من است
چرا چو کشتی بشکسته خواندنت آنروز؟
که آن سفینه بشکسته خود نجات من است
خدابه چشم تو بهتر ز کعبه محشوراست
مسیر کرببلا اهدنا صرات من است
بکش مرا که فنا میکند مرا مرگم
که جان به راه تودادن فقط حیات من است
حامدآقایی