یا ولی الله
در دل اهلِ قلم انگیزه ی تقریر نیست
قصّه ی تنهایی ما قابل تحریر نیست
داغ دوری یا غم کوری..،چه فرقی می کند؟!
در دلِ قُرصِ زلیخا ترسی از تقدیر نیست
در مسیر عاشقی طعنه شنیدن..،لازم است
راه وصل دوست غیر از جاده ی تحقیر نیست
آینه در آینه ، آدینه ها طی می شوند
عکسی از صبح ظهور تو در این تکثیر نیست
آه ؛ یعنی سخت دلتنگم برای دیدنت…
ناله ی عُشّاق را بهتر از این تفسیر نیست
از دل این گریهکردن ها ، تقرب می رسد
خونِدل خوردن به قَصدِ قُرب ، بی تاثیر نیست
بی نیازی در حقیقت چاره ی بیچارگیست
هر کسی با فقر خود خو کرده ، بی تدبیر نیست
قهرِ تو تنها برای کُشتن ما کافی است
ذبح ما را احتیاجی به دمِ شمشیر نیست
با همین قدِّ خمم ، بار غمت را می کشم
تا ببینی نوکر آوارهی تو ، پیر نیست
تا خودت پاکم نکردی ، خواهشاً خاکم نکن
گرچه این آلودهدامن لایقِ تطهیر نیست
زود میمیرم اگر بین نجف دفنم کنند
مُردنی اینگونه هرگز دَر خورِ تأخیر نیست
صحنِ حیدر صحنهی دیدار ما با خالق است
بی جهت روی لب زوّار او تکبیر نیست
مادرت بار سفر بسته..،بگو کِی میرسی؟!
مادرت بار سفر بسته..،نگو که دیر نیست!
کاش می گفتند زهرا راحت از در دور شد…
کاش می گفتند با مسمارِ آن درگیر نیست
بردیا محمدی