شاید امسال بیایم حرمت؛ یا شاید …
سر و کار دل من هست, فقط با «شاید»
باز هم دفتر خود را بزن ارباب, ورق
اصلا افتاده کسی از قلم آقا !؛ شاید
فکرش افتاده شبیه خورهای بر جانم
از منِ زشت, بَدَت آمده حتی؛ شاید
میروم گم بشوم از نظر مردم شهر
تا شوم در حرمت پیش تو پیدا شاید
آه, بیرون نکن ارباب مرا راه بده
که به دردت بخورم روز مبادا شاید
میروم تا متوسل بشوم بر مادر
برگهی نوکری آنجا شود امضا شاید
باید انگار, شهیدت شوم آن هم گمنام
تا قبولم بکند حضرت زهرا شاید …
رضا قاسمی