شعر ولادت حضرت زهرا (س)

روزها خورشید را در آسمان انداخته
چادرش را زیر پای کهکشان انداخته

وقت تب کردن خودش نه فضه اش با یک نگاه
قرص کرده ماه را و در دهان انداخته

علت آرامش شب گشته اینکه فاطمه
چادرش را بر سر کل جهان انداخته

حرز بازوبند حیدر بوده پس با این حساب
چارچوب قلعه را با یک تکان انداخته

چونکه ناموس خودش بوده خداوند غیور
نام کوثر را ازین رو از اذان انداخته

رشته های چادر زهراست یا اینکه خدا؟
سمت ما از بام عرشش نردبان انداخته

مهر تایید ست و بعد از هر نماز ما خدا
ذکر تسبیحات اورا بر زبان انداخته

تا که تنها زائر زهرا خودش باشد فقط
پس مزارش را خدا در لامکان انداخته

 امیرحسین آکار

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا