یک روز بین کوچه یک بار گریه گریه کردم
هر بار کوچه دیدم هی زار گریه کردم
یک بار پشت این در مادر برای یاری
آمد ولی نود شب با یار گریه کردم
گل ، درب ، آتش و میخ دیگر چه جای تفسیر
با ساقه ، برگ ، حتی با خار گریه کردم
دیدم لگد به در خورد مادر ز پی به دیوار
با آتش در و با دیوار گریه کردم
زخمی به سینه دیدم امواج کینه دیدم
از زخم سینه اش با مسمار گریه کردم
دفن شبانه دیدم چون ماه نو خمیدم
با آن یلی که گفتند کرار گریه کردم
شام وداع مادر با زینب از سفر گفت
وقتی رسید حرف از بازار گریه کردم
داریوش جعفری