شعر وروديه محرم

وقتی ندارم سرپناهی غیر از اینجا من
دستم به دامانت نکش از دست من دامن
شانی برای خویش قائل نیستم اصلا
خب نوکرانی بهتر از من داری اما من..‌.
پیدا نخواهم کرد از تو بهتر اقایی
تنها تو را دارم حسین از دار دنیا من
خوب و بد عالم به زیر پرچمت جمع اند
هستم میان گریه کن های تو حتی من
مانند حر که عاقبت او را بغل کردی
وا میکنی اغوش خود را _میرسم تا من
از دوستی با غیر تو خیری نمی بینم
تنها تو هستی که رفاقت می کنی با من
سرمایه ای دارم اگر قطعا خودت هستی
اصلا که را دارم بجز اولاد زهرا من ؟
کی رو زدم چیزی طلب کردم به جز اینکه
سالی فقط یک کربلا دارم تمنا من
امشب برایت دخترت مرثیه می‌خواند
آزرده شد روحم همانند تو بابا ! من
آن که سرش پی در پی افتاد از نوک نی تو
آن که کنار نیزه ات افتاده از پا من
ماه کبود من بیا تا صبح بشماریم
تو بیشتر از شمر سیلی خورده ای یا من؟

 علیرضا خاکساری

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا