شعر مدح و مناجات امام رضا (ع)

هشت رباعی تقدیم به امام هشتم…

ای واسطه ی فیض خدا بر مردم

ای قبله ی هفتم,ای امام هشتم

از جانب خواهرت سلام آوردند

این هشت رباعی که رسیدند از قم

مجموعه دوبیتی امام رضا ع

در صحن رضا حسّ عجیبی دارم

در کنج دلم امّن یُجیبی دارم

هر لحظه به یاد حرم ثارالله

آوای دل انگیز غریبی دارم

*****

یاضامن آهو ادرکنی

ای کاش کبوتری به گنبد باشم

راهیّ ضریح یا که مرقد باشم

از لطف, عنایت وَ نگاه سلطان

ای کاش که ذیعقده به مشهد باشم

*****

وَالله قسم هر که گدا رفت درون حرمش

نزدیکی ایوان طلا بود که آقا گردید

****

وَالله قسم هر که گدا رفت درون حرمش

نزدیکی ایوان طلا بود که آقا گردید

*****

در صحن رضا هستم و دل در حرم ثارالله

این هم ز کرامت شده عیدی شب میلادم

*****

در صحن رضا هستم و دل در حرم ثارالله

این هم ز کرامت شده عیدی شب میلادم

*****

پر زد دل من ز مشهدت, سوی حسین

من می شنوم ز مرقدت, بوی حسین

دانم که کلید کربلا, دست شماست

از لطف رضا مشرّفم, کوی حسین

*****

صحن و حرم و گنبد و ایوان طلا را عشق است

به به, به خدا پنجره فولاد رضا را عشق است

امشب همه جنّ و ملک, واله و سرگردانند

در روبروی مرقد او,دارُالشّفا را عشق است

*****

در دیده تمنّای رضا را دارم

در سینه محبّت شما را دارم

در هر سفری که مشهدت می آیم

احساس بهشت با صفا را دارم

محمد مهدی عبدالهی

دست من نیست اگر شوق زیارت دارم

شکر صد بار خدارا که سعادت دارم

فرصت آمدن وعرض ارادت دارم

باز در کسوت یکعبد گدا آمده ام

من از این جامهبه تن خلعت شهرت دارم

مهر علی

ما شیعه ایم و مهر علی آبروی ماست

آیینه ایم و جلوه ی او نقش روی ماست

شکر خداکه گرم هیاهوی حیدریم

شکر خداکه ذکر علی گفتگوی ماست

حمدُ لِلّه,

حمدُ لِلّه, از طفولیّت دل ما با رضاست

عالم آل محمّد, سرپناه ما رضاست

عاشقان ,میلاد نور است و بخوانید این سرود

ضامن آهو تمام شیعیانش را رضاست

شمش طلایی نخواستم

من از شما که شمش طلایی نخواستم

من از شما که نان و نوایی نخواستم

این سینه خانه ی تو بود – من چه کاره ام ؟

من از تو که برو و بیایی نخواستم

صحن گوهرشاد

مردم! خودم دیدم, شبی در صحن گوهرشاد

یک اتفاق شاعرانه اتفاق افتاد

فریاد میزد کودکی: «آقا شفایم داد»

از دورها هم یک صدا از پنجره فولاد…

وقت گدایی

من ندیدم که کریمی به کرم فکر کند

به چه مقدار به زائر بدهم فکر کند 

ازشما خواستن عشق است ضرر خواهدکرد

هرکه در وقت گدایی به رقم فکر کند

جان جهان

شعرهایم به تو ای جان جهان خو کردند

واژه هام  از تو نوشتندو هیاهو کردند

خواستم عاشقی ام پیش خودم باشد و تو

گریه هایم… چه کنم دست مرا رو کردند

حرف دلم

شاید دوباره حرف دلم را شنیده بود

بغضی که مثل سایه پیمن دویده بود

بغضی که دست روی سرمن کشیده بود

بغضی که تا گلویدقایق رسیده بود

جواز مسافرت

ضریح , اشک , دخیل ,آه یک گدا یعنی….

نگاه ,عشق , تمنای کربلا , یعنی…

دو چشم خیس ,دو دست ,این دل ,این دعا ,یعنی

شتاب نور , صدا , حضرت رضا , یعنی

… از دور سلام

باز هم دربدر شب شدم ای نور سلام

باز هم زائرتان نیستم از دور سلام

با زبانی که به ذکرت شده مامور سلام

به سلیمان برسد از طرف مور سلام 

دکمه بازگشت به بالا