شعر مدح و مناجات امام رضا (ع)

حضرت سلطان

ای که برتر از دل و جانی پُر از دلتنگی ام
حضرت سلطان!تو می دانی پُر از دلتنگی ام
از حریمِ قدسی ات محرومم ای شاهِ غریب
مانده ام!مانندِ زندانی پُر از دلتنگی ام

دست کریمش

خوشا ما که همسایه جنتیم
به خان کریمش همه دعوتیم
گدای رضاییم و در عزتیم

به دست کریمش چه خوش عادتیم
رضا پادشاه است و ما رعیتیم

خوشبختم در عالم

اگر گفتم که خوشبختم در عالم ، علتی دارد
که دل با حبِّ آقای خراسان قیمتی دارد

امان از نار می گردد نصیبش بی برو برگرد
هر آنکه در حریم طوس برگِ دعوتی دارد

سلام غریب غریب ها

ماییم هم جوار تو یا حضرت رضا
پروانه ی مزار تو یا حضرت رضا
چون ذره بر مدار تو یا حضرت رضا
هر لحظه بی قرار تو یا حضرت رضا

یا امام رضا(ع)

اگر گفتم که خوشبختم در عالم ، علتی دارد
که دل با حبِّ آقای خراسان قیمتی دارد

امان از نار می گردد نصیبش بی برو برگرد
هر آنکه در حریم طوس برگِ دعوتی دارد

خاک پایت مال من

زحمتی را که پدر از کار طفلان می‌کشد..
گرچه باشد سخت!با شوق فراوان میکشد

پای لنگان و مسیر سخت و شیطان در کمین..
زحمت کار مرا شاه خراسان میکشد..

آمدم ای شاه

ما همه هیچیم و دنیا هیچ ، اما او که هست
ما همه لائیم اما مدِّ الاهو که هست
نیستیم اما چه غم “یا ضامن آهو “که هست

اهل هو اهل خدا اهل رضا وقتی شدیم
عین و شین و قاف عشقیم عین خوشبختی شدیم

حریم نور

از آن زمان که طرح دلم را خدا کشید
آن را مکان سلطنت عشق آفرید
دل را به نام  رعیت عشق اتنخاب کرد
بر تاج و تخت ملک خودش شاه  برگزید

دلبر طوس

وانشد روی من آخر دری از این بهتر
که ندارد احدی دلبری از این بهتر

از غبار حرمش حاجت خود میگیرم
نیست در ذهن کسی باوری از این بهتر

سائل نواز

ازبس محبت را به ما تکرار کردی
دل کندن از این عشق را دشوار کردی
هربار پشت پنجره فولاد رفتیم
مارا شفا دادی ولی بیمار کردی

حج فقیران

بهشتِ نقشه‌ی جغرافیاست، مشهدِ تو
درِ ورودی عرشِ خداست، مشهدِ تو

به ربَّنای قنوتی که خالی از حَسَنه‌ست
تمامِ حاجتم از آتِناست، مشهدِ تو

غزل رباعی امام الرئوف

ای آن که کار و بار تو مشکل گشایی است
در آستان لطف تو کارم گدایی است

دیدیم در نگاه بلند کبوتران
در این حریم اوج اسارت، رهایی است

دکمه بازگشت به بالا