شعر مدح و مناجات اميرالمومنين (ع)

مولای من

هرکس که بی حب تو سمت حق به راه افتاد
در ابتدای راه خود با سر به چاه افتاد

با دیدن سیمای تو ظلمت فراری شد
از آن به بعد از چشم مردم نور ماه افتاد

علی ولی اللّٰه

بروی ماه تو باید علی حجاب کشید
بجای صورت تو بای آفتاب کشید

برای شیعه چه مقدار اشک ریخته ای؟
که بار چشم پرآب تو را سحاب کشید

از لطف فاطمه است

گاهی میان راه عقب را نگاه کن
خیر کثیرِ حضرت رب را نگاه کن

بی خود نبوده که شب و روزت علی شده
از لطف فاطمه است سبب را نگاه کن

فاتح عرش الهی

هُوالاول علی بود و هُوالآخر علی بوده
همیشه اولین و آخرین سنگر علی بوده

خودش را در درون کعبه آورده به این دنیا
که هم مولود علی بوده ست و هم مادر علی بوده

یا امیر المومنین

دست بالای تمام دست ها دست علی است
قدرت حق ابتدا تا انتها دست علی است
می شود عضوی مگر از تن جدا محسوب کرد
نیست گر او حق چرا دست خدا دست علی است

ایوان نجف

هرکس که بی حب تو سمت حق به راه افتاد
در ابتدای راه خود با سر به چاه افتاد

با دیدن سیمای تو ظلمت فراری شد
از آن به بعد از چشم مردم نور ماه افتاد

فقط حیدر صراط المستقیم است

 

ساقی نشسته دور او باده زیاد است
از این طرف هم مست آماده زیاد است

زاهد گمان کرده که هر مستی حرام است
هر نعمتی که حق به او داده زیاد است

وصال صحن نجف

هر آنچه غیر تو را در جهان سراب نوشتند
به شرح گیسوی تو عارفان کتاب نوشتند

طناب بسته ی دستان توست از چه احادیث
به جعل,دست تو را بسته ی طناب نوشتند

دلِ شوریده

با دلِ سوخته تر , در نظرت خوب ترم
سر بزیر آمدم و نزد تو محجوب ترم

دردمندانه تر از طولِ تمام عمرم
ناله ات کردم و دیدم که چه محبوب ترم

عشق تو

حال بی سامان من از عشق تو سامان گرفت
این گدا از دست تو هر روز آب و نان گرفت

مثل یک مردار بودم گوشه ای از عزلتم
تا که نامت را شنیدم پیکر من جان گرفت

علی ممسوس فی ذات الله

تا تیغِ زلفت ای پدر خاک! خورد تاب
ما سرگذاشتیم بر این تیره ی تراب

انگار خلق محرم راز تو نیستند
وقتی که هست کعبه چنین بر تنش حجاب

دم “حیدر”

به یُمن حضرت دلبر خدا بر من کرامت کرد
همین که نامش آوردم دعایم را اجابت کرد

نه تنها من سرآغاز امورم “یاعلی” گفتم
خدا هم “یاعلی” گفت و شروع امر خلقت کرد

دکمه بازگشت به بالا