چرخش چرخ و فلک بسته به چشمان علیست
همه عمر جهان بسته به یک آن علیست
همه از سفره او روزی خود را دارند
آفرینش به خدا سفره احسان علیست
چرخش چرخ و فلک بسته به چشمان علیست
همه عمر جهان بسته به یک آن علیست
همه از سفره او روزی خود را دارند
آفرینش به خدا سفره احسان علیست
هرکه را با نجفت وعده و پیمانی نیست
آخر و عاقبتش غیر پشیمانی نیست
اصلا از کِی گذرت بر دل من افتاده؟
اصلا این عشقِ مرا اول و پایانی نیست
هرچه گویم همه اش بوی تو دارد سخنم
آنکه دارد به سرش حال و هوای تو منم
اشهد انّ علیا ولیُ الله ام را
گفته ام تا بنویسند به روی کفنم
به ظالم خَم نخواهد گشت قطعا قد و بالایش
کسی که روز و شب با یاعلی برخیزد ازجایش
اگر که ذوالفقارش سر برون آرد به قهر خود
منافق را به آنی می کند از جمع مِنهایش
عمریست گفتهایم به عشق تو یا علی:
«یا مُظهِرَ اَلعَجائِبَ یا مُرتَضی عَلی»
دست مرا بگیر که از پا فتادهام
تا کی کنم به بحر بلایا شنا, علی!؟
هرکس که شد غلام تو بااحترام شد
پس خوشبحال آنکه برایت غلام شد
فردا فقیر کویتو آقاست در بهشت
قنبر به لطف نام تو عالیمقام شد
چشمه ی نور در ایوان نجف معنا شد
ذره با لطف تو خورشید جهان ارا شد
هر زمان از تب دنیا ز نفس افتادیم
با غبار نجفت راه تنفس وا شد
هر کسی از خانه دنبال شراب آمد برون
از زوایای قدم هایش ثواب آمد برون
مانده بودم تا روم در نزد ساقی یا که شیخ
ساقی از قرعه برای انتخاب آمد برون
ساقی بده پیاله که مستم نگار را
یک جرعه ماهِ کاملِ شبهای تار را
وقتی قرار نیسـت منِ بی قرار را
باید به چشم سرمه کنم این غبار را
زبان به مدح تو وا کرده اند جن و پری
چه خوانمت؟که تو فوق تصور بشری
خدا به دست خودش آفریده است تو را
به این بهانه که حتی دل از خودش ببری!
به اذن کوثر تو میزنم به ایوان دست
نمی زنند بدون وضو به قران دست
کسی که پاک نگشته ست با شراب ضریح
به آب دل نکند خوش ,بشوید از جان دست
از آسمان دو دستش عقاب جمع کند
و با بلندی ایوان سحاب جمع کند
نه اینکه با نظرش ذره آفتاب شود
که دور ذره هزار آفتاب جمع کند