بهترین لحظات عمرم با علی سر می شود
دیده ام از حب حیدر روز و شب تر می شود
هر سحر نامش شده تسکین قلب خسته ام
اوست تنها آن که در این سینه دلبر می شود
بهترین لحظات عمرم با علی سر می شود
دیده ام از حب حیدر روز و شب تر می شود
هر سحر نامش شده تسکین قلب خسته ام
اوست تنها آن که در این سینه دلبر می شود
جایی که حتّی سنگ مرمر رنگ انگور است
مستی نکردن از مرام مستها دور است
جایی که بالا دست ساقی در کرامت نیست
خوشبختی از آنِ کسی گردد که مخمور است
ای آنکه شرح فضل تو خیلی مُفصّل است
فیضِ نوشتن از تو همان فیضِ أَکمَل است
با اینکه شعرِ مـدحِ تو أغـلَـب مُطَوّل اسـت
جانِ سُخن خلاصه در این بیتِ مُجْمَل است
بر روی دوشت کیسه کیسه کهکشان بود
منظومه هایی مملو از خرماونان بود
سهم کبوتر هاست خوشه خوشه پروین
عمری زمین زیرکشتت آسمان بود
هر کس که با آل علی همراه می گردد
شرح حدیث “وال من والاه” می گردد
“حُبّ علیٌ کُلّ دین و بُغض حیدر کفر”
اینجاست که “فی الدین لا اکراه” می گردد
باید که شرب خمر را تصدیق می کرد
یا حکم این تحریم را تعلیق می کرد
ایمان اهل فقه طور دیگری بود
قرآن اگر رسما ازو تبلیغ می کرد
وا نشد جبریل اگر سمت نجف بال و پرش
بهتر آنکه بر زمین جاری شود خاکسترش
خوش به حال آن کبوتر بچه ای که تا سحر
میپرد از صحن ایوانش به صحن دیگرش
به زمین نبسته ام دل به هوای آسمانش
زده ام گره دلم را به پر کبوترانش
شده ام اسیر لطفش شده ام گدای نانش
همه عمر برندارم سر خود از آستانش
که فقط سپرده ام دل به علی و خاندانش
چون تو زاده شدی درون حرم
دشمن از کعبه منزجر میشد
گر به رویش ترک نمی افتاد
خانه کعبه منفجر میشد
چون درخت پسته که در خاک رفسنجان طلاست
درنجف وقتی بنوشی چایی گیلان طلاست
گرچه درجام طلا,دور ازتو خواهد شد نجس
برضریح تو ولی انگور آویزان طلاست
کیست که در مدحش از , شعر کمر بشکند
کیست که جبریلِ عشق آمده پَر بشکند
کیست که بازار او بزم شکر بشکند
لحظهی تحویل اوست دور قمر بشکند
هیج تعجب مکن کعبه اگر بشکند
آمده خاک نجف قیمتِ زر بشکند
تا ابد قبلگاه اهل ولاست
کعبه ای که مقام شیر خداست
اصل توحید با علی بر پاست
کعبه زاده یکیست! حیدر ماست!