شوق مستانه را نمی فهمم
قدر پیمانه را نمی فهمم
(( در میخانه بسته اند )) و من
راز میخانه را نمی فهمم
شوق مستانه را نمی فهمم
قدر پیمانه را نمی فهمم
(( در میخانه بسته اند )) و من
راز میخانه را نمی فهمم
نو بهاری که زمین تشنه دیدار شماست
زرد را سبز نمودن حیطه کار شماست
عقل درمانده و ادراک نمیفهمدتان
کار عشق است که تمّار سر دار شماست
ما از خم ابروت به توحید رسیدیم
جز رب به پس چهره تو هیچ ندیدیم
رفتیم به مسجد که کمی باده بنوشیم
در وقت اذان زود به میخانه دویدیم
علی راه سعادت , روح دین است
علی تفسیر قرآن مبین است
علی تصویر آیات الهی است
و این یعنی که او حبل المتین است
از ابتداکه عالم امکان درست شد
لوح وقلم, ستاره و کیهان درست شد …
غیر ازخدا, علی و پیمبر کسی نبود
از نورمرتضی گل انسان درست شد
شه کارآفرینش دادار حیدراست
نفس و وصی احم مختار حیدراست
وقت نبرد و حمله جلودار حیدراست
استاد بی نظیر علمدار حیدراست
زخمی ام التیام می خواهم
التیام از امام می خواهم
السلامُ علیک یا ساقی
من علیک السلام می خواهم
خورشیدنشسته روی بالت ساقی
دنیاشده خیره در جمالت ساقی
من عاشق چشمان خمارت هستم
من شیفته ی نقطه ی خالت ساقی
دوره گردم به هوای کرمت یا حیدر
بر روی چشم تر ِ من قدمت یا حیدر
عرش هم روز و شب زندگیَّش گم کرده
از همان لحظه که دیده حرمت یا حیدر
می زند بر قلب کعبه حق به عشق توشکاف
می کِشد دَرهم عدو را ذوالفقارت در مَصاف
جانماز راز دل را پهن کردم تاخـــــــدا
می دهد هر یا علی بوی هزاران اعتکاف
حسین ایمانی
دلی که نیست در آن حبِّ مرتضی دلنیست
دمی که ناد ِ علی خوانده شیعه مشکل نیست
اگر برای علـــــــی کعبه سینه چاک زده
همین دلیل دلی بودن است پس گِل نیست
حسین ایمانی
نزاده مادر گیتی چو مرتضی دیگر
ندیده کشتیِّ حق چون تو ناخدا دیگر
گشوده کعبه دری روی سینه اش یعنی
خداست چشم به راهـَت علی بیا دیگر
حسین ایمانی