شعر مدح امام حسين (ع)

به پای بیرق روضه

به پای بیرق روضه اگر که سینه زنم

غلام درگه ارباب و شاه بی کفنم

 ز روضه روزی خود را همیشه می گیرم

به اشک و آه و به گریه همین نفس زدنم

اربعین حرم باشم

دلم همینکه مرا سوی موی یار کشید

سر ِ مرا سر ِ عاشق شدن به دار کشید

خودم نیامده ام محضرش , خودش آورد

مرا به پیش ِ خودش جذبه ی نگار کشید

ســر را بـه پـای تـو

ســر را بـه پـای تـو سپـردن افـتـخـار اسـت

هر کس که اربابش تو باشی رستگار است

یـا لـیـتـنـا کـنـا مـعـک ورد زبـانـــــــــــــــــم

جـمــع فـدائـیـان راهـت بـیـشـمـار اســــت

خدمت به نوکران

خدمت به نوکران تو برتر ز شاهی است

باید برای نوکر تو سر نثار کرد

رضا فراهانی

 

ای کاش

ای کاش برای تو اثر داشته باشم
باری ز سر دوش تو برداشته باشم
بی شک تو به دیدار دل خسته می آیی
از آمدنت کاش خبر داشته باشم

کافی است

مرا اشک بر روضه های تو کافی است

پریدن به اوج هوای تو کافی است

برای سرافرازی من به عالم

همین بودنم زیر پای تو کافی است

تا سر خوان توام

تا سر خوان توام,خوان دگر جایم نیست

خاکیم قصر برین منزلو ماوایم نیست

من به آتشکده مهر شما سوخته ام

باکی از دوزخو از نار بر اعضایم نیست

دنـیای من

بـا غـافـلان بگویـیـد دنـیای من حسیــن است

هـم روح و هـم روان و هم جان من حسیـن است

بـرهـرچـه نـاتـوانـم نـامـش مـرا تــوان است

هر جا کـه تـشنه مانم دریای من حسیـــن است

به فدای تو

سرِ ما و سرِ شمشیر جدالت ارباب

ای به قربان تو و جاه و جلالت ارباب

نمک شور تو یک عمر نمک گیرم کرد

به فدای تو و روزیِ حلالت ارباب

با احتیاج آمده ام

با احتیاج آمده ام هیئت حسین
اعجاز می کند بخدا محنت حسین

سائل کجاست تا بدهد سلطنت به او
اقبال کرده است به من دولت حسین

گفتند کارتان؟

گفتند کارتان؟ همه گفتیم نوکریم

چون بار عشق را به سر شانه می بریم

ما را اگر چه بازی دنیا خراب کرد

اما به لطف روضه ی ارباب بهتریم

آواره ی عشقیم

آواره ی عشقیم و غم خانه نداریم

بلبل صفتیم و هوس لانه نداریم

آنقدر خمار گل خوشبوی حسینیم

کز شدت مستی غم میخانه نداریم

دکمه بازگشت به بالا