گفتم “حسین”، صفحهی دل، پرستاره شد
راهِ نجات، دامنِ یک شیرخواره شد
گفتم که کیست، اکبرِ آیاتِ کردگار؟
فوراً به گاهوارهی اصغر، اشاره شد
گفتم “حسین”، صفحهی دل، پرستاره شد
راهِ نجات، دامنِ یک شیرخواره شد
گفتم که کیست، اکبرِ آیاتِ کردگار؟
فوراً به گاهوارهی اصغر، اشاره شد
عمریست درهوای غمت گریه کرده ام
با گریه های محتشمت گریه کرده ام
من روضه خوانم و غم تو میکشد مرا
با داغ و درد با اَلمت گریه کرده ام
امید آخر دل های بی قرار حسین
مرا هزار امید است و هر هزار حسین
به کوه امنیت و بندگی رسید سریع
به کشتی توهرآن کس که شدسوار حسین
عاشق حضرتِ حق بود و سراسر بخشید
هر چه را داشت نه با حوصله! با «سر» بخشید
تا ابد لنگرِ کشتی نجات خود را
متمایل به حیا کرد و به خواهر بخشید
از ازل چشم ها برای تواند
گوش ها وقف روضه های تواند
قوم من خاک پای آن قومی..
که همه عمر خاک پای تواند
بردن نام تو هنگام سخن می چسبد
گفتن ذکر تو در سینه زدن می چسبد
چائی روضه ی تو مست کند آدم را
چائی روضه ی تو سخت به من می چسبد
ای کشتی نجات بشر دستمان بگیر
ماییم غرق موج خطر دستمان بگیر
بر ما که در کمین بلا گیر کردهایم
با چشم مرحمت بنگر دستمان بگیر
بی شک پسرم نیز بدهکارِ حسین است
ارثی شدنِ مستیِ ما کارِ حسین است
عمریست محرم پدرم سَردرِ خانه
حَک می کند این خانه عزادار حسین است
غربت نشینیم و هوای آشنا داریم
قلبی شکسته… اشک هایی بی ریا داریم
زهرای مرضیه به ما قطعاً نظر دارد
وقتی که از داغ حسین او عزاداریم
شکر خدا دیدم دوباره پرچمت را
شکر خدا دیدم سیاهی غمت را
دیدم دوباره روضه های ماتمت را
دیدم دوباره نوحه و شور و دمت را
عود تا عود است باید در پی مجمر بیفتد
رزق ما باید به دست ساقی کوثر بیفتد
نفس سرکش را به بند معرفت باید ببندی
جنگ باید در ید مردان جنگاور بیفتد