سینه زنیم و جز به شما دل نبسته ایم
آقای خوب من , بخدا سخت خسته ایم
تا وقت می کنیم حسینیه می رویم
آنجا درست زیر لوایت نشسته ایم
سینه زنیم و جز به شما دل نبسته ایم
آقای خوب من , بخدا سخت خسته ایم
تا وقت می کنیم حسینیه می رویم
آنجا درست زیر لوایت نشسته ایم
آن قدر نرفتیم که مرداب شدیم
همرنگ سکوت محو مهتاب شدیم
هر بار نشستیم و مرورت کردیم
از شرم لبان تشنه ات آب شدیم! …
شاعر؟؟؟
بدبخت می شود هر که ز مهرت رها شود
بیچاره می شود هرکه ز حبت جدا شود
دستش دراز نیست به هر جا و هر طرف
هر کس به درب خانه ی لطفت گدا شود
قیامت موج گیسوی حسین است
صراط و محشر ابروی حسین است
طنین سور اصرافیل حتما
صدای شانه در موی حسین است
مسعود مهربان
لب تشنه بود , تشنه یک جرعه آب بود
مردی که درد های دلش بی حساب بود
پا می کشید گوشه حجره به روی خاک
پروانه وار غرق تب و التهاب بود
مریض آمده اما شفا نمیخواهد
قسم به جان شما جز شما نمیخواهد
برای پیش تو بودن بهانهایکافیست
بهشت لطف کریمان بها نمیخواهد