شعر مناجات امام حسين (ع)

حسین جان

انگور گریه کرد برایت شراب شد
گلبرگ گریه کرد ز داغت گلاب شد
خاک سیه به شوق لبت آفتاب شد
خورشید زیر پای غلامت تراب شد

راضی ام من

ظاهرا از ریا ابا دارم
باطنا ادعا…. ادا… دارم

کفر من هست حُبِ دیده شدن
شرم از روی انزوا دارم

عزیزم حسین

کسی که گریه کن تو شده مسلمان است
که دوست داشتن تو دلیل ایمان است

دلم گرفته که امروز سیر گریه کنم
به جان ابر که حرفش همیشه باران است

آقای من

مرا که بنجل اجناس بین بازارم
همین بس است که گردیده ای خریدارم

همیشه خواست معشوق ، زور عاشق هاست
خودِ تو خواسته ای که به تو گرفتارم

عزیزم حسین

دلی که در همه حالت تو را صدا کرده
به حتم حضرت زهرا بر او دعا کرده

دلی که مهر شما را نداشت در دنیا
نمازِ واجب خود را دگر قضا کرده

عطر سیب

قلب هر سینه زنی ماتمسرای کربلاست
در سر هر عاشقی حال و هوای کربلاست

هر که را دیدم دراین عرصه به طرزی بی نظیر..
..مست و مجنون و خراب و مبتلای کربلاست

فدای لب عطشان حسین

شب جمعه که شود جرم و خطا می بخشند
دست خالی نرو با شوق بیا می بخشند

این کریمان همه احوال مرا می پرسند
این کریمان همه عصیان مرا می بخشند

حسین جان

دنیا مرا اذیت اگر بی شمار کرد
کشتیِ شاه آمد و ما را سوار کرد

او عهده دار مردم بی دست و پا شده
باید به سیدالشهدا افتخار کرد

حی علی الحسین

خاک بودیم و زر شدیم همه
بعد از آن معتبر شدیم همه

گریه کردیم و نخلمان بَر داد
خشک بودیم و تر شدیم همه

حسین جان

کسی که گریه کن تو شده مسلمان است
که دوست داشتن تو دلیل ایمان است

دلم گرفته که امروز سیر گریه کنم
به جان ابر که حرفش همیشه باران است

کاش بودم سگ دربان اباعبدالله
یکی از پیرغلامان اباعبدالله

کاش مانند حبیب ابن مظاهر جانم
بارها بود به قربان اباعبدالله

کنج حرمت

“زیر علمت امن ترین جای جهان است”
کنج حرمت قبلهء دل کهف امان است

سودای تو ما را به جنون برده ، نظر کن
حال دل دیوانه ز رخساره عیان است

دکمه بازگشت به بالا