شعر شهادت حضرت زهرا (س)

وداع آخر

نشست مرد و به دامن گرفت دختر را

چشید طعم نفس های گرم مادر را

چگونه لب به وصیت گشاید او این دم

چگونه بار ببندد وداع آخر را


به چشم خسته ی او خیره می شود لختی

که بغض کرده گلو پاره های اصغر را


کشید دست به لب های خشک و لرزانش

و پاک کرد رَدِ اشک های پرپر را:


اگرچه مایه ی آرامش پدر بودی

بیا و تجربه کن حس و حال دیگر را


رباب را به تو من می سپارم از امروز

غزل کن آتش آن خاطر مکدّر را


عمو نداشت, برادر نداشت, دشمن داشت

پدر, چگونه رها کرده بود دختر را؟

پروانه نجاتی

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

‫2 دیدگاه ها

  1. سلام
    بسیار بسیار جای تشکر داره .. میخوام همین جا بگم خانم پروانه نجاتی عاشقتم …

    خیلی خوشحالم که در مورد حضرت سکینه س شعر گفتید.. خداییش دوسه ساله شعر چندانی که درشان حضرت سکینه س نازدانه اباعبدا… باشه پیدا نکردم. ازبس غریبه نزدیک بود خودمم فراموشش کنم.

  2. سلام

    فضای خوبی رو تدارک دیدید برای اهالی شعرو من شاعر نیستم اما دوست دارم باشم..

    ودلم میخواد از حضرت سکینه س بنت الحسین س الگو بگیریم که استاد همه ی شاعران از زن ومرد تاریخ ب شمار می آیند.

    امیدوارم بانو خودشون نظر کنند.

    در ضمن ممنون میشم تو تشخیص رباعی و دوبیتی کمکم کنید

    هرچندبار که بتونم بیام تو وبتون چندتا از شعر هامو میذارم. نظر از شما.

    یامهدی عج

    دلم را باغمت دمساز کردم

    سرود عاشقی را ساز کردم

    ندیدم روی نازت را ولیکن

    به یادت هرگلی را ناز کردم

    ××××××××××××××

    زبان حال حضرت سکینه س

    تورا جان پدر دلخون نبینم

    میان غصه ها محزون نبینم

    دعاکن جان من از تن درآید

    که جسم اطهرت گلگون نبینم

    یاعلی ع منتظر نظراتتون هستم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا