شعر مدح و مناجات امام زمان (عج)

الهی العفو

منم و این شب میقات الهی العفو
تویی و اینهمه حاجات الهی العفو

شب قدر است الهی به رسول‌الله ات
شب عفو است و ملاقات الهی العفو

یا رب

شهر را تا خبر لطف کریمان برداشت
همه ی میکده را دیده ی گریان برداشت

گریه کردیم و خدا بر سر ما دست کشید
باری از شانه هر عبد پریشان برداشت

یا امام زمان عج

میخواست که در سینه توان داشته باشد
با عشق همیشه ضربان داشته باشد

موسی در این خانه نشسته ست که شاید
یک گوشه ی این خانه امان داشته باشد

یاصاحب الزمان

دل هست مبتلای تو یاصاحب الزمان
دارد به سر هوای تو یاصاحب الزمان

تا جمعه ها به خاطر تو ندبه میکنم
سرمستم از دعای تو یاصاحب الزمان

آقای من

هر قطره دریا می‌شود وقتی بیایی
صحرا شکوفا می‌شود وقتی بیایی

آئینه در آئینه در آئینه لبخند
دنیا چه زیبا می‌شود وقتی بیایی

أین بقیه الله

دوریم از رخ ماه، أین بقیه الله
ماندیم در دل چاه، أین بقیه الله

دلتنگ یار بودیم، هر روز، وقت و بی وقت
گفتیم گاه و بیگاه، أین بقیه الله

یا ولی الله

دلگیرم از خودم که دلم گیر یار نیست
اصلا برای آمدنش بی قرار نیست

گیرم رسید روز وصالش چه فایده؟
وقتی که دل، به شوق وصالش دچار نیست

ای محبوب

بی سر و سامانم ای محبوب، سامانم بده
تو سر و سامان به این حال پریشانم بده

دائما هجران چرا؟ از وصل هم چیزی بگو
درد دادی خب بیا این بار درمانم بده

یا صاحب الزمان

ز غم رها شده ام از به غم دچار شدن
مرا به هوش بیاور در این خمار شدن

ببند پای مرا هرکجا که میخواهی
گریز نیست مرا پای تو شکار شدن

یا ولی الله

نیست دردی کُشنده تر ز فراق
استخوان آب میکند مرفاق

غم دوری تو مصیبت شد
شده ام با همه بجز تو عیاق

یا صاحب الزمان

شد آمدنت دیر و ندارم نگرانی
کارم شده از دوری تو خوش گذرانی

دلبسته ی دنیا شدم ای دلبر عالم
اصلاً نشده از دل من خانه تکانی

لیلای من

خسته ام لیلای من! دیگر مرا مجنون نکن
آخر عمری مرا از خانه ات بیرون نکن

پیرم اما با همین پیری به دردت می خورم
نوکر خود را بخر ارباب، چند و چون نکن

دکمه بازگشت به بالا