شعر مدح و مناجات امام زمان (عج)

آسمان جلوات تو

آسمان جلوات تو پریمی طلبد

سرماز خاک درت تاج سری می طلبد

این خبر داشتنم ازهمه شهر چه سود؟

همنشینتو شدن بی خبری می طلبد

با کلاف آمدنم عاقبتشمعلوم است

پیدلدار دویدن گهری می طلبد

باید از خویش گذر کردو تمنای تو داشت

جایخوش آب و هوا هم , سفری می طلبد

صبح و شب بر سر کویتهمه گرم سخنند

حرفهای من بیدل سحری می طلبد

داشت از شوق تو میکشت همه عشقش را

امتحاندادن عاشق پسری می طلبد

کار هر شمع فقط سوختنپروانه است

بهتو نزدیک شدن هم جگری می طلبد

جمع کردم همه اسبابدلم را جز اشک

راهبی آب وعلف چشم تری می طلبد

آنقدر طعنه شنیدم کهدگر می دانم

عاشقیار شدن گوش کری می طلبد

ما که کرک و پرمانریخته از هجر ولی

آسمانجلوات تو پری می طلبد

 

 سید یاسر اقشاری

 

یک جرعه

یک جرعه, مستی از می ِسرمد بیاورید

بوی گلی زگلشن ِاحمد بیاورید

تا شعله شعله, عشق ,غزل برکشد زدل

از نغمه نغمه , شور ,درآمد بیاورید

خیز و خود را بکن

خیز و خود را بکن آماده که او می آید

منشین و بشو استاده که او می آید

بشنو از دور صدای قدمش را حس کن

نظر افکن همه بر جاده که او می آید

منتظر باش که گلبانگ ندایش شنوی


مرد میدان شو و آزاده که او می آید

عطر پیـراهن او میرسدم از هر جا

مژده ای عاشق دلداده که او می آید

می رسد از همه جا رایحه ناب ظهور

دور گـردون خبرم داده که او می آید

دل گواهی بدهد رؤیت او نزدیک است

زانکه این بر دلم افتاده که او می آید

باید آماده شوی تا که کنی استقبال

باید آغوش تو بگشاده که او می آید

شاعر : احمدی فر (با تخلص مبشّر)

 

منتظر یار

هر سحر منتظر یار نباشم چه کنم؟

من اگر این همه بیدار نباشم چه کنم؟

گریه بر درد فراق تو نکردن سخت است

خونجگر از غمت ای یار نباشم چه کنم؟ 

صاحب صفات جلالی حیدر

امشب بهشت را به تماشا گذاشتند

امشب نمک به سفره دنیا گذاشتند

امشب بروی دامن نرجس از آسمان

ماهی بنام مهدی زهرا گذاشتند

ای منتهای آرزوی بی قرار ها

ای منتهای آرزوی بی قرار ها

ذکر قنوت دائم شب زنده دارها

از بس که در فراق شما گریه کردهام

سجاده را ببین که شده شوره زار ها

شرمنده , نکردیم برایت کاری

این هفته زهر کجا مسیرم افتاد

دیدم که چراغ و ریسه بستیم همه

با گریه سلامی به تو داده گفتم:

در راه عبور تو نشستیم همه

غم هجران

با من مست بگوئیدکه میخانه کجاست؟

ساغروجام می و باده ی مستانه کجاست؟

روزگاریست که میخانه به میخانه روم

در پی ساقیم و ساقی فرزانه کجاست؟

آدینه ها هم خسته از تکرارشانند

سخت است آقا بی شما از دل سرودن

در بی نصیبی از نگاهت زنده بودن

وقتی هوایی نیست تا جانی بگیریم

دیگر دلیلش چیست پرها را گشودن

ای خاطرات جمعه ها

ای خاطرات جمعه ها, ای مهربانم

تنها غریب آشنا, ای مهربانم

از ابتدای خلقتم بستم دخیلی …

نذر تماشای شما, ای مهربانم

سرآغاز وصال

ای سرآغاز وصال همه دل ها به خدا

بی تو گم کرده دلم راه خدا را به خدا

ای که حیران شده یوسف سر بازار رخت

نظری کز قفس تن برهم تا به خدا

ای آخرین بهار چرا دیر کرده ای؟!

زلفت اگر نبود, نسیم سحر نبود

گمراه می شدیم نگاهت اگر نبود

مِهر شما به داد تمنای ما رسید

ورنه پل صراط, چنین بی خطر نبود

دکمه بازگشت به بالا