بی درد ما! که از غم تو راست قامتیم
با اینکه سرشکسته ی سنگ ملامتیم
دور از ملال نیست هرآنکس که عاشق است
این رسم عشق نیست که بی تو سلامتیم
شعر مدح و مناجات
ای خسته از جماعتِ غرقِ ریا حسین
ای دل بُریده از همه ی رنگ ها حسین
بر قتلِ تو فقیهِ دروغین بداد رأی
ای کشته ی شیوخِ مقدس نما حسین
از دو چشمت نگاه میخواهیم
در نگاهت پناه میخواهیم
خانهای در محلهٔ خورشید
کوچهای رو به ماه میخواهیم
خیرهام…از بیرقِ سُرخت نگاهم را نگیر
جز خودت چیزی نمیخواهم پناهم را نگیر
باز بارَم را به دیوارِ حرم انداختم
جانِ من از شانههایم تکیهگاهم را نگیر
نه بود خواندن از آن حدّ روضه خوان ای کاش
نه می گُــذشت از آن دشت کاروان، ای کاش
نه می گُـذشت از آن دشــت کاروان و نه بود
در آن مسیر کـسی سدّ راهشان ، ای کاش
اگر تو آه کِشی خشک و تَر نمیماند
اگر تو گریه کُنی که جگر نمیماند
بیا و آه مَکش با حرارتِ جگرت
که از مجالسِ روضه اثر نمیماند
چشمِ تو دنبالِ خود چشمانِ ما را میکِشد
منتِ این اشکها را لطفِ آقا میکِشد
در کجا میآیی و گیسو پریشان میکُنی
میکُشد ما را غمت تا آه زهرا میکِشد
شکر خدا گدای حسینیم تا ابد
دنبال روضه های حسینیم تا ابد
از کودکی مسیر دل ما مشخص است
در خط کربلای حسینیم تا ابد
نیّت اگـر سـوختن به پای حسین است
طالب این اشک ها خُـدای حسین است
طبق روایت حُسین کُشته ی اشک است
اشکی اگر ریختم برای حسین است
بی تو باحال پریشان و خرابم چه کنم
با دل سوخته و چشم پر ابم چه کنم
کعبه را دور ضریحت به طواف اوردی
من که دور از حرمت در تب و تابم چه کنم
دوباره از می این ماه اشک می نوشم
به اذن صاحب عزایم سیاه می پوشم
دوباره نیستی و باز بار این غم را
نگاه لطف تو انداخت بر سر دوشم
غم کهنه ی در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
اگر چشم من آبروی مرا ریخت
چه غم؟ بعد از این آبرویم حسین است