شعر مدح و مناجات

مهربان تر از شما ماندم که پیدا می شود؟
یا کسی در این جهان مثلِ تو آقا می شود؟

ای طبیبِ دردها،با کوهی از درد آمدم
دردِ من با گوشه ی چشمت مداوا می‌شود

شاه جوانمردان

خلقت عالم به دستان خدای مرتضاست

هردو عالم هرچه باشد خاک پای مرتضاست

مدحت شاه جوانمردان بگویم روز و شب

رزق و رزوی من ازذکر و ثنای مرتضاست

امامِ مهربان

قطعاً خدا می خواست تا جانان تو باشی
تا هشتمین آیینه ی قرآن تو باشی
هرکس تو را دارد یقین اهلِ نجات است
گویا خدا می خواست که میزان تو باشی

یابن الزهرا

امشب دوباره بندۀ خوب خدا شدم
چونکه دخیل اسم امام رضا شدم
شیطان مرا به وادی غفلت کشانده بود
نام تو را که بردم از این خواب پا شدم

سلطان علی موسی الرضا

روزی که نام عشق بازان را نوشتند
این قوم را مجنون ، تو را لیلا نوشتند
آنگاه مُلکِ عاشقی تقسیم کردند
این سرزمین را مالِ تو آقا نوشتند

سروسامان من

ای سروسامان من سلطان علی موسی الرضا
رسته از طوفان نترسد دیگر از نرد بلا

های و هویی همچنان دارم اگر از هوی توست
بوی مشک و نافه از عطر و شمیم کوی توست

دست خالی آمدم

من دست خالی آمدم ، دست من و دامان تو
سر تا به پا درد و غمم ، درد من و درمان تو

تو هر چه خوبی من بدم ، بیهوده بر هر در زدم
آخر به این در آمدم ، باشم کنار خوان تو

یا امام رضا(ع)

مو مثه زائرای دلخِسته
مو مثه کِفترای صحن و سِرات
خیلی دوسِت دروم خودت مِدِنی
بخوره تو سَرِ مو درد و بِلات

شوق نگاه

من به شوق نگاه معشوقم
مینشینم گذر کند شاید
او که رد شد قسم دهم او را
شب ما را سحر کند شاید

علی جانم

نمیخواهم به روی تن سری را
که باور میکند هر باوری را

تمام فکر من این است در سر
که بندازم از این سر خودسری را

شُکرِ خدا

شُکرِ خدا که مستِ خُمِ شاه خیبریم
تحتِ لِوای حضرتِ ساقی کوثریم
ما جان گرفته از دمِ مولایِ قنبریم
زهرا دُعا نموده که پابست حیدریم

عزیزم حسین

کار ما را بردن نام تو راحت می کند
هرکه نامت را بَرَد دارد عبادت می کند

گریه ها را نذر تو کردم شهادت می دهم
روز محشر مادرت حتماً شفاعت می کند

دکمه بازگشت به بالا