شعر مدح و مناجات

مهمانی و “عطش”

هر طپش میل تشنگی دارد
هر که در راه سید الشهداست
ماهِ «مهمانی» و “عطش” یعنی
رمضان ماه سید الشهداست

با دلی محزون

با دلی محزون رسیدم دست من را هم بگیر
ای همه عشق و امیدم دست من را هم بگیر

هر زمان رفتم به دنبال کسی غیر از شما
جز ضرر چیزی ندیدم دست من را هم بگیر

ربِّ رحیمی داریم

خبر آمد که بهار دل ما آمد باز
مژده‌ی‌کم شدن فاصله ها آمد باز
از لب عرش خداوند ندا آمد باز
بندگان ماه خدا، ماه خدا آمد باز

بهار عاشقی

بهار عاشقیِ دل ز گرد راه رسید
به پشت ابر سیه مژده باد ماه رسید

اگر رسیده به بن بست کار زارِ دلی
بگو به یأس دلش غم مخور که راه رسید

ای عزیز فاطمه

انگیزه ی عبادت لیل النهارها
قربان روی ماه تو ایل و تبارها

«این هفته هم گذشت تو اما نیامدی»
خسته شدیم دیگر از این انتظارها

یا عزیزالله

از دل و از نگاه افتادیم
بی کس و بی پناه افتادیم

دل به غیر تو داده بودیم و
با همین اشتباه افتادیم

گدایان توایم

ما نمک پرورده ها مدیون احسان توایم
حال ما خوب است شبهایی که مهمان تو ایم

بوی رحمت می رسد از سفره های ماه عشق
ما به امید عطای تو سر خوان تو ایم

شَهرُ الرَّمَضانم

تو باز مرا خوانده ای امّا نگرانم
از فیض مناجات سحر باز بمانم

من چندصباحی‌ست که در غفلت محضم
بیدار کن‌ ای‌دوست‌ ازاین‌ خواب‌ گِرانم

حس مناجات

معصیت بود که سوزاند عبادات مرا
بر نگرداند به من حس مناجات مرا

نا گزیر است گدا ، دم ز عطایت بزند
نیمه شب عبد گنه کار صدایت بزند

ابراز ندامت

وقت استغفار ابراز ندامت می کنم
رو مگردانی ز من وقتی که صحبت می کنم

فاصله انداخته طوری میان ما گناه
در میان شهر خود هم حس غربت می کنم

توبه کردم

هر چند هزار توبه کردم
هر چند هزار جا شکستم
آتش نتواند آتشم زد!
چون گریه کن حسین هستم

عجّل علی ظهورک

ای روزه‌دار اصلی! عجّل علی ظهورک
تو شاهراه وصلی! عجّل علی ظهورک

ای صائم حقیقی! رحمی به حال ما کن
تو والد شفیقی! رحمی به حال ما کن

دکمه بازگشت به بالا