شعر مدح و مناجات

ذوالکرم

 

غائب از دیده ها کجایی تو؟
گل خیرالنساء کجایی تو؟
قوت قلب ما کجایی تو؟
ای ولی خدا کجایی تو؟
نائب مرتضی کجایی تو؟
دست ما جملگی به دامانت,

عمرِ ارزان

اشکی که ما داریم باران هم ندارد
حالی که ما داریم طوفان هم ندارد

هجری که ما دیدیم یوسف هم ندیده
دردی که ما داریم کنعان هم ندارد

بی وفایم

از اینکه بی وفایم, خیلی دلم گرفته
باید به خود بیایم, خیلی دلم گرفته

«أُدعونی أَستجب» را خواندم ولی از اینکه
لنگ است هر دو پایم, خیلی دلم گرفته

و ما ادراک ما زینب

هرچه دارند سینه زنها از دعای زینب است
هرچه می بارند قطعا از عطای زینب است

هیئت و بزم و عزا و روضه و هرچه که هست
کلهم از برکت آه و نوای زینب است

فراق کرب و بلا

دلم گرفته برای غمی که میدانی
برای وسعتِ آن ماتمی که میدانی

دوباره آمده ام سر به زیر و شرمنده
دچار حال بد و مبهمی که میدانی

دل شیدا

دلی دارم گرفتارِ حسین است
گدای کوچه بازارِ حسین است

دلم دردِ هزاران شعله ی آه!
لبم زخمیِ گفتارِ حسین است

حبیبی یا مهدی

دیده بگشا که ز دوریِ شما خسته شدم
آمدم ناله کنم یار بیا خسته شدم

سر به زیر آمده ام تا که بگویم به شما
از گناهان زیادم بخدا خسته شدم

چای روضه

هرچه من کمتر ادای حق دلبر میکنم
بیشتر با مهربانی های او سر میکنم

اشک من مثل نماز پنج گانه میشود!
که در آن از معصیت خود را مطهر میکنم

هوای وصال

در هوای وصال دربه درم
شاهدم گریه زاریِ سحرم

جگرت خون شده ز غفلت من
من‌ هم از غصه ی تو خون جگرم

گدای اهل بیت

من گدای اهل‌بیتم, شاه می‌خواهم چه‌کار
مات روی اهل‌بیتم, ماه می‌خواهم چه‌کار

ای که داری ادّعای کشف و عرفان! دور شو!
در مسیر اهل‌بیتم, راه می‌خواهم چه کار

پناه عالم

ای مسیح خانه طه حسین
یابن حیدر یابن زهرا یا حسین

دست من کوتاه مانده از ضریح
تو بگیر این‌دستهایم را حسین

ستون دین

من حسینی هستم و روضه ستون دین من
نوکری نوکرانت در جهان آیین من
تا غمت بر دل نشسته عیش می خواهم چه کار؟
شادی هر دو جهان دار دل غمگین من

دکمه بازگشت به بالا