دارد به دوشش کعبه هم شالِ عزایت
عالم برای تو غمین هست و خدایت
جبریل هم گریَد از این غم در غم تو
او هم نشسته همچو ما در روضههایت
دارد به دوشش کعبه هم شالِ عزایت
عالم برای تو غمین هست و خدایت
جبریل هم گریَد از این غم در غم تو
او هم نشسته همچو ما در روضههایت
نفس میکشم در هوای حسن
شدم از ازل مبتلای حسن
چراغ شبستان دینداری ام
شده اشک در روضه های حسن
غائب از دیده ها کجایی تو؟
گل خیرالنساء کجایی تو؟
قوت قلب ما کجایی تو؟
ای ولی خدا کجایی تو؟
نائب مرتضی کجایی تو؟
دست ما جملگی به دامانت,
اشکی که ما داریم باران هم ندارد
حالی که ما داریم طوفان هم ندارد
هجری که ما دیدیم یوسف هم ندیده
دردی که ما داریم کنعان هم ندارد
از اینکه بی وفایم, خیلی دلم گرفته
باید به خود بیایم, خیلی دلم گرفته
«أُدعونی أَستجب» را خواندم ولی از اینکه
لنگ است هر دو پایم, خیلی دلم گرفته
هرچه دارند سینه زنها از دعای زینب است
هرچه می بارند قطعا از عطای زینب است
هیئت و بزم و عزا و روضه و هرچه که هست
کلهم از برکت آه و نوای زینب است
دلم گرفته برای غمی که میدانی
برای وسعتِ آن ماتمی که میدانی
دوباره آمده ام سر به زیر و شرمنده
دچار حال بد و مبهمی که میدانی
دلی دارم گرفتارِ حسین است
گدای کوچه بازارِ حسین است
دلم دردِ هزاران شعله ی آه!
لبم زخمیِ گفتارِ حسین است
دیده بگشا که ز دوریِ شما خسته شدم
آمدم ناله کنم یار بیا خسته شدم
سر به زیر آمده ام تا که بگویم به شما
از گناهان زیادم بخدا خسته شدم
هرچه من کمتر ادای حق دلبر میکنم
بیشتر با مهربانی های او سر میکنم
اشک من مثل نماز پنج گانه میشود!
که در آن از معصیت خود را مطهر میکنم
در هوای وصال دربه درم
شاهدم گریه زاریِ سحرم
جگرت خون شده ز غفلت من
من هم از غصه ی تو خون جگرم
من گدای اهلبیتم, شاه میخواهم چهکار
مات روی اهلبیتم, ماه میخواهم چهکار
ای که داری ادّعای کشف و عرفان! دور شو!
در مسیر اهلبیتم, راه میخواهم چه کار