شعر مدح و مناجات

رویای هر شب

معنای جذر و مد نگاه تو ماه شد

زلفت گرفت چشم تو عالم سیاه شد

بر عاشقان ,نگاه به رویت رفاه شد

اینگونه شد که وصف تو همچون اله شد

یک عمر

در راه غمت هر چه بلا بود خریدیم
یک عمر از این روضه به ان روضه دویدیم
یک روز در اغوش پدر روز دگر هم
با پای عصا سینه زنان سینه دریدیم

هجران دوست

 

کاش میشد که شبی من هم شوم مهمان دوست
تا شبیه عاشقان جان را کنم قربان دوست

فکر و ذکرم این شده آیا به وصلش میرسم
خسته ام دیگر از این حیرانی و هجران دوست

نازهای دخترانه

خلق کرده حق به پاس ناز تو احساس را
در نگاه دیگران کردی تداعی یاس را

اوج احساساتی و دارم یقین در خلقتت
خرج کرده حضرت رب واژه وسواس را

میشود ابوطالب

عروج, بال و پرش میشود ابوطالب
کمال, برگ و برش میشود ابوطالب

کسی که هست امیرِ تمامیِ عالم
بدون شک پدرش میشود ابوطالب

ولایت مدار

   به نام خداوند جان و جهان
به پـروردگـار زمیـن و زمـان
به خلّاق بی مثل هفت آسمان
که از آب و خاک آفریده ست مان

طلیعه ی نور

شما , طلیعه ی نورید , از سپیده شدن
حقیقتی که عیان نیست از شنیده شدن

اگر تمام فلک را ز ابر , پرده کشند
وقار کم نکند ماه , از ندیده شدن

هجران

در آینه قیل و قال را میبینم
یک آدم بی خیال را میبینم
این جمعه اگر گناه را ترک کنم
قطع به یقین وصال را میبینم

فمن یمت یرنی

علی برای ثنایش به من توان داده
به جوهر و قلم و کاغذم زبان داده

مقام دیدن نور خدای در نجفش
فضیلتی است که مولا به شیعیان داده

حضرت غربت نشین

ذره ای در نزد خورشید درخشان تو ایم
تشنه ای در حسرت یک جرعه باران تو ایم

سالها نان خورده ایم از سفره ی اولاد تو
روزی ما می رسد چون بر سر خوان تو ایم

درد جدایی

دارم تحمل می کنم درد جدایی را
در ندبه ها سر می دهم مولا کجایی را

در گوشه ی زندان هجران…با خیال وصل
هرشب تصور می کنم صبح رهایی را

علمدار

ماه در پای شب تار نخواهد افتاد
کار یوسف به خریدار نخواهد افتاد
اتفاقی سرِ بازار نخواهد افتاد
ذوالجناح از نفس اینبار نخواهد افتاد

دکمه بازگشت به بالا