خسته ام از روزهای بی تو بودن خسته ام
دست من که نیست, باور کن به تو وابسته ام
بادلم زائر شدم پیش تو, بی دل آمدم
دل به دلبر داده ام که اینچنین دلبسته ام
خسته ام از روزهای بی تو بودن خسته ام
دست من که نیست, باور کن به تو وابسته ام
بادلم زائر شدم پیش تو, بی دل آمدم
دل به دلبر داده ام که اینچنین دلبسته ام
هرمردشتردار اویس قرنی نیست
هر شیشه گلرنگ عقیق یمنی نیست
هر سنگ و گلی گوهر نایاب نگردد
هر احمدومحمود رسول مدنی نیست
ای عزیز زدیده ها غائب,
ای به یازده امام ما نائب,
نور رخشنده معنی صائب,
کمکی تو نما بر این تائب,
من به شوق نگاه معشوقم
مینشینم گذر کند شاید
او که رد شد قسم دهم او را
شب ما را سحر کند شاید
تو طبیب حاذق و من هم که بیمارم حسین
نسخه ای را مرهمت فرما که تب دارم حسین
الدواء عند الحسین و الشفاء عند الحسین
قاب گشته بین خانه, روی دیوارم حسین
این روزها نگاه تو از خون دل تر است
گویا دلت حسینیه ی اشک مادر است
شال عزا دوباره نشسته به دوش تو
شالی که حیف, سوخته از آتش در است
نورِ مصباحِ انوری چون تو
در بیان بشر نمی آید
آن زمان که سخن ز مدح تو هست
کاری از شعر بر نمی آید
بی تو هر جا می روم احساس غربت می کنم
راه بر جایی ندارد هر چه همت می کنم
بی تو آرام و قراری نیست در دنیای ما
دور مانده از خوشی با هر که صحبت می کنم
دلا بکوش مطهر بمان و محرم باش
دخیل چادر دخت رسول اکرم باش
به تزکیه سپری کن دو روز دنیا را
بدین طریق به چشم خدا مکرم باش
ما را مسلمان کرده زهرا با دعایش
پس تا ابد هستیم مدیون عطایش
تا لحظه ای پایش زمین حتی نیاید
بال فرشته فرش گشته زیر پایش
هرکس که بر سرش زده با عشق سر کند
باید هوای داشتن درد سر کند
باید هر آنکسی که پی وصل میرود
تا مرز سوختن بتواند خطر کند
سودش فراوان است و خیرش نیز بسیار است
مهر شما را آنکه با جانش خریدار است
شب تا سحر صدبار خاکستر شدن دارد
یک عمر چون پروانه بودن سخت دشوار است