شعر مدح و مناجات

صاحبا یک نظری کن به گدا عیبی نیست

صاحبا یک نظری کن به گدا عیبی نیست
رحم بر اشک دو چشم فقرا عیبی نیست

دل ویرانه ی ما و نظر لطف شما
نظرت گر برسد بر دل ما عیبی نیست

بکُش مرا بشود حجم دردسر کم تر

بکُش مرا بشود حجم دردسر کم تر
و بر دلت شود از رد خون اثر کمتر

مفید بودن من بسته بر نبود من است
که باغ سبزتر است هرچه شد تبر کمتر

عقیده ی همه یاران به اتفاق این است

عقیده ی همه یاران به اتفاق این است
که اشک شور بیاد حسین شیرین است

کنار قتلگه او به گریه جان دادن
ز وعده ها که به خود داده ام یکی این است

به روی پرسش علامه ها جواب زده

به روی پرسش علامه ها جواب زده

گمان کنم که خدا روی خود نقاب زده

کمی بزرگ شدم بین دیده ها دیدم

که مهر نوکریش بر من خراب زده

بی تو در زندگیم رنگ خدا نیست که نیست

بی تو در زندگیم رنگ خدا نیست که نیست
بین عشاق چو من بی سر وپا نیست که نیست

با غم دوری تو سوخته و ساخته ام
اثری از چه بر این سوز و نوا نیست که نیست

نامِ علی در دل من مُنجلی‌ست

نامِ علی در دل من مُنجلی‌ست
نمازِ بی حُبّ علی مَعطلی‌ست

دل‌نگرانِ محشرم نیستم
رمز ورودم به بهشت یاعلی‌ست

چنانکه ماهی تشنه به آب, محتاج است

چنانکه ماهی تشنه به آب, محتاج است
تراب ما به ید بوتراب ,محتاج است

که گفته شمس , خودش بی نیاز از نور است
به امر و نهی علی , آفتاب, محتاج است

نبرده ام به خدا بویی از مسلمانی

نبرده ام به خدا بویی از مسلمانی
برهنه آمده ام در حجاب ظلمانی

اسیر پنجه ی نوعی تسلسُلم یک عمر
همیشه کار غلط بعد هم پشیمانی

ای هست من زهست تویامرتضی علی

ای هست من زهست تویامرتضی علی
دست خداست دست تو یامرتضی علی

چشم کسی ندیده به میدان رزمگاه
یک بار هم شکست تو یامرتضی علی

میخواهی از فردا بگویم یا گذشته؟

میخواهی از فردا بگویم یا گذشته؟
یا حال و روزی که در این شبها گذشته؟

در روضه یاد کربلا هستم, غمم را
میفهمد آنکه تشنه از دریا گذشته

علی که خٓلق کند,جبر و اختیار یکی ست

علی که خٓلق کند,جبر و اختیار یکی ست
مُخیّریم ولی,اختیار دار یکی ست

برای آنکه غرض مستی است از نامش
عشاء نشئگی و مغرب خمار یکی ست

چشم های نوکرت ,خیره به سوی پرچم است

چشم های نوکرت ,خیره به سوی پرچم است
آبروی این گدا از آبروی پرچم است
من پناهنده شدم .اینجا به امید آمدم
هر کسی محرم شده در جست و جوی پرچم است

دکمه بازگشت به بالا