این جمعه هم نشد که قیامت به پا کنی..
از دل دوباره نعره ای از مرتضی کنی..
از نبش قبر آن سه حرامی برایمان
اینجا زمین معرکه ی کربلا کنی..
این جمعه هم نشد که قیامت به پا کنی..
از دل دوباره نعره ای از مرتضی کنی..
از نبش قبر آن سه حرامی برایمان
اینجا زمین معرکه ی کربلا کنی..
حالا دوباره درد سرم را نگاه کن
بال وپرم شکسته . پرم را نگاه کن
هرشب برای عشق شما زجه میزند
اشک مکرر پدرم را نگاه کن
این چه حرفی ست که در عالم بالاست بهشت
هر کجا حرف ” حسین ” است همان جاست بهشت
رضا رسول زاده
در طریق عشق بازی امن و آسایش خطاست
با بلای عشق عاشق سینه چاک و مبتلاست
مست مستم من الا یا ایها الساقی بیا
یک دو جرعه باز می نوشم می باقی بیا
یار هر چه دلرباتر شد بلایش بیشتر
بیگمان در میرود جانها برایش بیشتر
کربلا هر لحظه و هرشب صفا دارد ولی
کربلا با مهدی زهرا صفایش بیشتر
عشقی است در میان دل ما که کیمیاست
این عشق این جنون همه ی آبروی ماست
روزی ماست نوکری خوب خانه ای
آقای ماکریم و جوانمرد و باوفاست
بس که دست دلبرم مشکل گشایی می کند
خلق می گویند این سقا خدایی می کند
گر چه از فرط گنه بیگانه گشتم با دلش
اوست دائم با دل من آشنایی می کند
چشمهای تو حکایتی دارند
که زهیر وحبیب می دانند
شاعران حسِ ناب شعرت را
اثر عطرسیب می دانند
چه خوب است آب و هوایی که دارید
همیشه بهشت است جایی که دارید
الهی نبیند به خود روی خلوت
شلوغی این کوچه هایی که دارید
برای آن که بیابیم ما خدایت را
گرفته ایم نشانی ردّ پایت را
برای آن که به سمت خدایشان ببری
گرفته اند ملائک, نخ عبایت را
در تشنگی سراب به دردی نمی خورد
تنها خیال آب به دردی نمی خورد
حرفی بزن که اشک مرا در بیاوری
این جام بی شراب به دردی نمی خورد